سبحانسبحان، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی

تعمیر لباسشویی!

    Selector لباسشویی دراومده بود و من تا برگشتن بابای آقا سبحان قطعه لباسشویی رو روی کابینت گذاشته بودم. آقا سبحان طبق معمول با کشیدن خودش و ایستادن روی پنجه تونست از بالای کابینت برش داره. و خیلی برای من جالب بود که دقیقا قطعه رو سر جای خودش گذاشت! باورم نمی شد با دیدن قطعه متوجه بشه که مال کجاست! خدایا ازت ممنونم که همچین گل پسر باهوشی به من دادی! ...
25 دی 1391

بای بای با بچه های تلویزیون

امروز داشتم به گل پسرم ناهار می دادم. گاهی موقع ناهار برنامه رنگارنگ که از شبکه 5 پخش می شه رو می بینه! اواخر ناهار بود که دیدم داره بای بای می کنه و نگاهش به تلویزیونه! وقتی برگشتم دیدم برنامه تموم شده و بچه ها دارن بای بای می کنن و آقا پسر منم براشون دست تکون می ده! عاشقتممممممممممممممممممممممممم مامااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان جونم!
25 دی 1391

نوشیدن با نی!

بالاخره گل پسر قشنگ مامان تونست با نی نوشیدنی بنوشه! آخه تا حالا فقط با لیوان مخصوص خودش باید آب یا مایعات می خورد و این کارو سخت کرده بود! یا بهتره بگم محدود کرده بود! بالاخره بعد از چند بار تلاش کردن با نی های طعم دار و فشار دادن قوطی شیر و آبمیوه برای خارج شدن مایعات در دهان گلم، آقا سبحان مامان تونست خودش به تنهایی نوشیدنیشو بخوره!  
20 دی 1391

ایستاده گریه کردن!

گل مامان تا امشب عادت داشت وقتي از خواب بيدار مي شه تا من خودمو برسونم سر جاش بشينه و نق نق كنه يا صدام كنه. اما امشب تا بهش برسم ديدم بچم ايستاده سر جاش و داره گريه مي كنه. الهي من فداش بشم. الهيييييييي
2 دی 1391

خوابیدن روی بالش!

نصف شب از خواب بیدار شدم و دیدم گل پسرم کاملا از بالش داره استفاده می کنه! این بالش رو بالای سرش گذاشته بودم تا سرش به جایی نخوره اما در غلت زدنای 360 درجه شبانه اینطوری شده بود! ...
5 آذر 1391
1